بايد توجه داشت كه شأن نزول بعضي از آيات، تأثير مهمي در فهم آنها دارد به گونهاي كه بدون توجه به شأن نزول، مقصود از آيه حاصل نخواهد شد. از طرفي، مخالفان انديشة شيعه دربارة شأن نزول آية ياد شده شبهاتي ايراد كردهاند. از جمله، گفتهاند كه آن راوياني كه نزول آية ياد شده را دربارة امام علي (ع) نقل كردهاند همه شيعه ميباشند و روايت آنان اعتبار ندارد!
اين مقاله درصدد است با بررسي منابع حديثي و رجالي اهل سنت ملاك پذيرش روايت را به دست آورد و اين كه آيا شيعه بودن راوي مضر به وثاقت اوست يا نه و اين كه راويان نزول آية ياد شده كيستند؟ بنابراين، روش تحقيق، روش توصيفي، تحليلي خواهد بود و بر اساس منابع متقن اهل سنت استوار ميباشد. بر اساس بررسيهاي انجام شده در منابع اهل سنت نه ملاك پذيرش روايت سني بودن است و نه شيعه بودن مضر به وثاقت راوي است. گذشته از آن، روايان حديث نزول آية ياد شده دربارة امام علي (ع) چندين نفر از صحابهاند كه بر اساس مبناي مشهور اهل سنت همه عادلند و بايد حديث آنان را پذيرفت.
كتاب، سنت، فريقين، صحابه، تابعين، وثاقت، حديث، سبب نزول، آية ولايت.
گفته اند كه روايان رواياتي كه دلالت مي كند بر اينكه آية « انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا...» در حق امام علي(ع) نازل شده است تنها از شيعيانند و آنان بر اساس هوي و هوس اين روايات را ساخته اند، زيرا از آيات قبل و بعد اين آيه روشن است كه دربارة امام نازل نشده است.اين شبهه در برخي از منابع آمده است(دروزه،11/133؛ طنطاوي،4/200).
در اين كلام سه شبهه مطرح ميباشد كه بايد هر يك به طور مستقل مورد بررسي قرار گيرد كه در اينجا تنها شبهة تشيع راويان را مورد نقد و بررسي قرار خواهيم داد. در يك تقسيم كلي راويان حديث نزول آية مذكور و شأن نزول آن به دو گروه تقسيم ميشوند: الف) صحابه؛ ب) تابعين.
قبل از نقل روايت از طريق اصحاب لازم است دربارة اعتماد اهل سنت به سخن صحابه، بگوييم كه ايشان معتقدند كه همة صحابه عادلند(عسقلاني، الاصابه،1/6؛ آمدي 2/102؛ خطيب بغدادي، 48-49).
با توجه به اين ديدگاه، اگر يك نفر از آنان نزول اين آيه را دربارة امام علي(ع) نقل كند كافي است، تا چه رسد به اينكه چندين نفر نقل كنند. اكنون اين روايت را از قول اصحاب نقل مي كنيم:
به لحاظ تقدّم در اسلام و فضيلت در علم، تقوا، جهاد و ... در ميان صحابه، امام علي(ع) برجسته است و اگر ما بخواهيم اعتقاد خودمان را دربارة ارزش و اعتماد به كلام مولي امام علي(ع) بيان كنيم، بسيار طولاني خواهد شد(رش مرتضوي، مذكور در بخش منابع). و تنها به نقل قول يكي از علماي مشهور اهل سنت يعني ابن ابي الحديد اكتفا مي كنيم. او در اين زمينه مي گويد: همان طور كه سخن رسول خدا(ص) را حق مي دانيم سخن امام علي(ع) را نيز حق مي دانيم و همان گونه كه به رفتار رسول خدا(ص) استدلال مي كنيم به رفتار امام علي(ع) نيز استدلال مي كنيم و همچنان كه اطاعت از رسول خدا را واجب مي دانيم اطاعت از امام علي(ع) را نيز واجب مي دانيم و هر گاه نزد ما ثابت شود كه امام علي(ع) از كسي بيزاري جسته است ما نيز از او بيزاري مي جوييم؛ آن شخص هر كه مي خواهد باشد(ابن ابي الحديد،20/35).
علماي اهل سنت كه نزول اين آيه دربارة امام علي(ع) را از قول ايشان نقل كردهاند دو گروه مي باشند:
الف- گروهي كه بدون ذكر سند روايت، آن را از امام نقل كرده اند (زحيلي،6/232؛ بيضاوي،2/338؛ جزائري10/644 و منابع ديگر).
ب- گروهي كه با ذكر سلسلة سند تا امام، روايت را از قول امام نقل كرده اند(ابن كثير،2/67؛ حسكاني،1/226 و منابع ديگر).
يكي از راويان حديث نزول آيه در شأن امام، عبدالله بن عباس است.
ابن عباس را به سبب وسعت معلوماتش دريا و حبر امت مي گفتند(ابن اثير3/291).
ابوالحسن مدائني از ابي بكرة نقل مي كند كه ابن عباس از نظر هيبت، دانش، پوشش ظاهري، زيبايي و كمالات نفساني همانندي در عرب نداشت(عسقلاني، 4/90). اين مسئله مورد اتفاق است كه رسول خدا(ص) دربارة او دعا كرده است و به بركت دعاي آن حضرت او به چنان مقام علمي رسيده است كه از وي به حبر امت و ترجمان القرآن ياد مي كنند. (زركلي، 4/95).
عبدالله بن عمر به او مي گفت كه رسول خدا از خدا خواسته است كه دينشناسي و دانش تأويل قرآن را به او اعطا فرمايد(عسقلاني، همان جا).
بنابراين، چه ديدگاه مشهور اهل سنت دربارة صحابه را بپذيريم و چه صحابه را مثل بقية افراد قابل جرح و تعديل بدانيم، وثاقت ابن عباس مورد اتفاق همه است. نزول آية مورد بحث دربارة امام به نقل از ابن عباس در شماري از منابع و مصادر مهم آمده است(قنوجي، 3/453؛ قرطبي،6/21؛ آلوسي، 6/167 و منابع ديگر).
دانشمندان اهل سنت او را ستوده اند، از جمله ابن اثير دربارة او مي گويد كه در اوائل اسلام، زماني كه رسول خدا در مكه بود، ابوذر اسلام آورد، او چهارمين يا پنجمين نفري است كه اسلام آورده است. سه سال قبل از بعثت نيز موحد بود و با رسول خدا بر اين اساس بيعت كرد كه سرزنش هيچ سرزنش گري در راه خدا مانع او نشود و هميشه حق را بگويد گرچه تلخ باشد(ابن اثير، 1/563). ابن حجر او را زاهدي مشهور و راست گفتار خوانده است(7/60). عبدالله بن عمر مي گويد: « از رسول خدا شنيدم كه مي فرمود: زمين نرويد و آسمان سايه نيفكند بر راستگوتر از ابوذر»(همو، 7/62).
با توجه به ويژگيهايي كه از ابوذر در روايات و كتب ياد شده است، اگر نزول آية ياد شده را دربارة امام جز ابوذر راوي ديگري نقل نمي كرد، لازم بود آن را بپذيريم،تا چه رسد به اينكه چندين صحابي همانند او نقل كرده اند. نزول آيه به نقل از ابوذر در منابع بسياري آمده است(نيشابوري، 4/284؛ ثعلبي، 4/81 و منابع ديگر).
يكي از اصحاب جليل القدر است. ابن اثير او را چنين وصف مي كند: «عمار از پيشگامان در اسلام آوردن مي باشد و مادرش سميّه اولين شهيد در راه خدا مي باشد»(4/122).
ابن حجر در وصف وي مي نويسد كه « در حالي كه عمار و پدرش شكنجه ميشدند، رسول خدا(ص) كه آنان را مي ديد، مي فرمود آل ياسر صبر كنيد، وعده گاه شما بهشت است»(4/273).
رسول خدا(ص) در روايتي عمار را محور تشخيص حق و باطل قرار داده است
كه بدون ترديد عمار به دست يك گروه سركش كشته خواهد شد(همو، 4/274).
يك از راويان حديث نزول آية مذكور در شأن امام علي(ع) عمار بن ياسر ميباشد كه در منابع بسياري اين حديث به نقل از وي آمده است(سلطان العلماء، 1/393؛ سيوطي، اسباب، 148).
مقداد پسر عمرو معروف به مقداد پسر اسود از پيشگامان در اسلام مي باشد. وي به حبشه مهاجرت كرد و سپس به مكه بازگشت و در جنگ احد و ديگر جنگهاي رسول خدا(ص) شركت داشت. او صاحب فضائل بسياري است(ابن اثير، 5/242).
ابن حجر مي نويسد كه مقداد دو بار هجرت كرد و در جنگ بدر و بقيه جنگها حضور داشت(عسقلاني، 6/133). رسول خدا دربارة مقداد فرموده است كه خداوند به من دستور داده است كه چهار تن را دوست داشته باشم و به من خبر داده است كه او نيز آنان را دوست دارد. آن چهار تن عبارتند از علي، مقداد، ابوذر و سلمان (همو، 6/134).
يكي از راويان حديث نزول آية مورد بحث در شأن امام علي(ع) مقداد مي باشد كه روايت منقول از وي در دو منبع آمده است(سلطان العلماء، همان جا؛ حسكاني، 1/228).
هنگام فتح مكه رسول خدا او را با شصت سوار براي آماده كردن راه سپاه فرستاد(ابن اثير، 4/321).
يكي از راويان حديث نزول آيه در شأن امام علي(ع) غالب بن عبدالله مي باشد
(ابن جوزي، 24).
هنگام كودكي همراه پدرش در پيمان عقبة دوم مردم مدينه با رسول خدا حضور
داشت و در هجده جنگ همراه رسول خدا بود و در جنگ صفين همراه امام علي(ع) بود و در پايان عمر نابينا شد. او از كساني است كه روايت بسياري دارند و براي حفظ سنت رسول خدا كوشا بود(ابن اثير، 1/493). ابن حجر از هشام بن عروة نقل مي كند كه مردم از جابر بن عبدالله در مسجد رسول خدا، علم مي آموختند(عسقلاني، 1/223). برخي از منابع روايت ياد شده را به نقل از جابر آورده اند.(سلطان العلماء، همان جا؛ حسكاني، 1/224).
نام عبدالله قبل از اسلام حصين بود و هنگامي كه مسلمان شد رسول خدا نام او را به عبدالله تغيير داد. عبدالله هنگامي كه رسول خدا به مدينه مهاجرت كرد اسلام آورد.(ابن اثير، 3/265). در شماري از منابع روايت مزبور به نقل از وي آمده است(فخر رازي، 4/384؛ نيشابوري، 4/284).
نام ابورافع،اسلم و قبطي و بندة عباس، عموي رسول خدا(ص)، بود. عباس او را به رسول خدا بخشيد و رسول خدا او را آزاد كرد. ابورافع به اين افتخار مي كرد و ميرفت من آزاد شدة رسول خدايم. رسول خدا سلمي را كه آزاد شدة خودش بود به همسري ابورافع درآورد. ابورافع در جنگ احد، خندق و ديگر جنگها شركت داشت(ابن اثير، 1/215).در شماري از منابع روايت ياد شده به نقل از ابورافع آمده است(سيوطي، الدرالمنثور،2/99؛ ابن كثير،2/67 و منابع ديگر).
خادم رسول خدا (ص) بود و به اين نام ناميده مي شد و بدان افتخار مي كرد. ده سال خدمتگزار رسول خدا بود و از كساني است كه از رسول خدا بسيار روايت ميكند(ابن اثير، 1/294).
در دو منبع به نقل از وي، روايت مزبور آمده است(گنجي، 229؛ حسكاني، 1/213).
و كل بطيء في الهدي و مسـارع
و ماالمدح في جنب الإله بضائــع
زكوة فدتك النفس يا خير راكــع
و ثبتّها مثني كتـــاب الشـرائـــع ابا حسن تفديك نفسي و مهجتي
ايذهب مديحك المحيّر ضايعــاً
فانت الذي اعطيت اذ كنت راكعاً
فانزل فيــك الله خــيـر ولايــة
حسان بن ثابت گذشته از آنكه از اصحاب رسول خدا است، شاعر نيز هست. اشعارش را در حضور رسول خدا مي خواند و سخنش تأييد آن حضرت و اصحاب را به دنبال داشت.حسان به زبان شعر اين روايت را بيان كرده است:
او شخصيتي است كه رسول خدا (ص) در دستگاه قضاوت اسلامي شهادت او را به جاي دو شهادت پذيرفته است. از اين رو همة كساني كه شرح زندگاني او را نوشته اند لقب «ذوالشهادتين» را به وي داده اند.(ذهبي، سير، 2/486).
خزيمة بن ثابت اين روايت را در چندين شعر بيان كرده است. به عنوان نمونه (انصاري، 64؛ حسكاني، 1/70).
ســـراج البــريّه مـــأوي التقـــي
امــام البــريّــة شمس الضـحــي
فاحســـن بفـعـــل امــام الـوري فـــديـت علّيــــاً امـام الــوري
وصـيّ الرســول و زوج البتــول
تصــــدّق خـاتـمـــه راكـعـــاً
همة کساني که با تاريخ اسلام و درگيريهاي عصر امام علي آشنايند، نقش عمرو را در حمايت از معاويه در درگيـري با امـام مي داننـد. با اينکـه عمـرو بن عـاص براي رسيـدن به دنيـا در جريان حکميت، امام علـي(ع) را از خلافـت عـزل کرد، ولي قبل از پيوستن به معاويه در نامه اي به وي اعتـراف مي کند که جانشيني رسول خـدا(ص) و حق حاکمـيت از آنِ علي است و آيـة «انّمـا» در شـأن امام علي(ع) نـازل
شــده است(خوارزمي،129).
آنچه بيان شد، بعضي روايات منقول از راويان از صحابة رسول خدا در منابع اهل سنت مي باشد، ولي شمار راويان حديث از صحابة رسول خدا در منابع شيعه چندين برابر مي باشد که در اينجا بنا نداريم از منابع شيعه نقل کنيم.
دربارة اين گروه نيز تنها از ديدگاه اهل سنت ابتدا وثافت آنان را مطرح مي کنيم و سپس محدثاني که از قول اين گروه اين روايت را نقل کرده اند نام مي بريم. بعضي از اين افراد عبارتند از:
سلمة در سال 47 هجري به دنيا آمد و در روز عاشوراي سال 121 هجري از دنيا رفت. با توجه به اينکه در سال 47 به دنيا آمده بسياري از صحابه را درک کرده است و از آنان روايت مي کند. در منابع از تشيع او سخن رفته است(ذهبي، همان،5/298-299) و وثاقت و راستگويي (همان جا، ابن ابي حاتم، 4/163؛ عسقلاني، تقريب، 1/308) و کثرت احاديث منقول از او مورد تأکيد قرار گرفته است.(ابن سعد،6/314).
با تجليل و عظمتي که محدّثان اهل سنت از اين شخص ياد مي کنند، جايي براي شبهة کذب او بقي نمي ماند و با اين وصف، شيعه بودن او مانع پذيرش حديث او نخواهد شد. برخي از منابع اين حديث را از او نقل کرده اند(ابن ابي حاتم، 4/1162؛ ابن کثير، 2/67 و منابع ديگر).
در سال 21 هجري در دوران حکومت عمر به دنيا آمد. سال وفات او را سال 104 گفته اند. بر اين اساس، وي از صحابه، نقل حديث مي کند(عسقلاني، تهذيب،5/374). او را فقيه عالم و ثقه و صاحب احاديث بسيار(ابن سعد،6/20)، شيخ قراء و مفسران (ذهبي، سير،4/449) و فقيه پرهيزگار و درستکار و مکي ثقه(عسقلاني،
تهذيب،5/374) خوانده اند.
لذا با اين تجليل و توصيف، ديگر جايي براي شبهة کذب او باقي نخواهد ماند. در منابع فراواني اين حديث به نقل از او درآمده است(ماوردي،2/48؛جصاص،4/102 و منابع ديگر).
در سال 127 ه. از دنيا رفته است و از اين رو، وي از صحابه نقل حديث کرده است(ذهبي، همان، 5/264). در منابع از شيعه بودنش سخن رفته است (عسقلاني، تقريب،1/83؛ ذهبي، ميزان،1/396). همچنين او را «امام مفسر» (ذهبي، سير، 5/264)، ثقه(مزي،3/134)، «حسن الحديث» (ذهبي، کاشف، 1/247) خوانده اند. منابع بسياري روايت ياد شده را از او نقل کرده اند.
در سال 147 هجري از دنيا رفته است. دربارة وثاقت او تعبيرات چندي گفتهاند؛ ابن حجر وي را «صدوق» خوانده است(تهذيب،4/63 و 2/6). ابو حاتم نيز با عبارت «صالح الحديث» وي را ستوده است(ذهبي، کاشف، 1/694). طاطري، ابوزرعه و ابن حبان نيز وي را «ثقه» و راستگو شمرده اند(عسقلاني، تهذيب، 4/63). برخي از منابع، اين روايت را از او نقل کرده اند(ثعلبي، 4/80؛ جصاص،4/102 و منابع ديگر).
در سال 136 هجري از دنيا رفته است دربارة وثاقت او نظريات گوناگوني گفتهاند. ذهبي گفته است: « الامام الحافظ محدّث الکوفه و کان من کبار العلماء، لکنّه ساء حفظه قليلاً في اواخر عمره»(سير،6/110). احمد بن حنبل گفته است: « ثقه ثقه رجل صالح»(موسوعه،2/450). مؤلف شواهد التنزيل از او اين حديث را نقل کرده است(حسکاني،1/218).
در سال 150 هجري از دنيا رفته است. دربارة وثاقت او تعبيرهاي گوناگوني گفته اند. ذهبي گفته است: «الامام، العّلامة، شيخ الحرم، صاحب التصانيف و اوّل من دوّن العلم بمکة» (سير، 6/334، 6/326). برخي از منابع، اين حديث را از او نقل کردهاند(حسکاني، 1/219؛ نيشابوري، غرائب، 4/284).
بر اساس تحقيقات انجام شدة رجال شناسان و محدثان بزرگ و مشهور اهل سنت در پذيرش روايت راوي توجهي به مذهب و عقيدة او ندارند بلکه آنچه براي آنان اهميت دارد وثاقت و ديانت اوست و اگر بنا بود اصحاب مذاهب اسلامي حديث هر راوي را به صرف داشتن عقيده اي ديگر کنار بگذراند امروز احاديث بسياري از بين رفته بود. از طرفي، راويان حديث نزول آية ولايت دربارة امام علي(ع) جمعي زياد از صحابة رسول خدا(ص) مي باشند که بر اساس رأي مشهور اهل سنت همة آنان عادلند و سخن آنان مورد پذيرش. همچنين جمعي از راويان حديث ياد شده جمعي از تابعين مي باشند که محدثان مشهور اهل سنت آنان را ثقه و مورد اعتماد مي دانند و حديث آنان را در کتب خود نقل کرده اند.
* ـ تاريخ وصول:8/7/82 تاريخ تصويب نهايي:12/12/83.
1. ـــــــــــــــــــــــــ ، تهذيب التهذيب، بيروت، داراحياء التراث العربي.
2. ـــــــــــــــــــــــــ، الدرالمنثور في التفسير بالمأثور، بيروت، دارالمعرفه.
3. ــــــــــــــــــــــــ، الکاشف في معرفة من له رواية في الکتب السته، تحقيق، محمد غواته، جده، دارالقبله، الطبعه الاولي، 1413ه1992م.
4. ـــــــــــــــــــــــــ، تقريب التهذيب، تحقيق، خليل مامون، بيروت، دارالمعرفه، الطبعه الثانيه، 1417ه-1997م.
5. ـــــــــــــــــــــــــ، ميزان الاعتدال في نقد الرجال، تحقيق، الشيخ علي محمد، معوض، بيروت، دارالکتب العلميه، الطبعه الاولي، 1416ه.
6. ابن ابي الحديد، عزالدين، ابوحامد، بن هبة الله، شرح نهج البلاغه، تحقيق، محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دارالکتب العلميه.
7. ابن ابي حاتم، عبدالرحمن بن محمد بن ادريس، تفسيرالقرآن العظيم، تحقيق، اسعد محمد الطيب، بيروت، المکتبة العصريه، الطبعة الثانية، 1419ه- 1999م.
8. ابن الاثير، عزالدين، اسدالغابة في معرفة الصحابة، تحقيق، الشيخ علي محمد، معوض، بيروت، دارالکتب العلميّه.
9. ابن الجوزي، العلامة، شمس الدين، ابوالمظفر، يوسف بن فرنلي، تذکرة الخواص، قم، منشورات الرضي.
10. ابن حنبل، احمد، موسوعة اقوال امام احمد بن حنبل، في رجال الحديث و علله، السيد ابوالمطاطي بيروت، عالم الکتب ، الطبعة الاولي، 1417ه-1997 م.
11. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبري، تحقيق، محمد عبدالقادر، عطا، بيروت، دارالکتب العلميّه، الطبعة الاولي، 1410 ه-1990م.
12. ابن کثير، اسماعيل، تفسير القرآن العظيم، قاهره، دارالحديث، الطبعة الاولي.
13. آلالوسي، ابوالفضل شهاب الدين السيد محمود، روح المعاني في تفسيرالقرآن العظيم و السبع المثاني، بيروت، داراحياء التراث العربي.
14. الآمدي، الاحکام في اصول الاحکام، بيروت، داراحياء التراث.
15. البيضاوي، عبدالله بن عمر بن محمد الشيرازي، تفسير البيضاوي المسميانوار التنزيل و اسرارالتأويل، بيروت،دارالفكر، 1414ه.-1996م.
16. الثعلبي، ابواسحاق، الكشف و البيان، تحقيق محمد بن عاشور، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1422ه.
17. الجزائري،ابوبكر، ايسر التفاسير لكلام العلي الكبير، داراضواء 1419ه.
18. الجصاص، ابوبکر احمد بن علي، احکام القرآن، تحقيق، محمد، الصادق، قمحاوي، بيروت، داراحياء التراث العربي.
19. الجويني، المحدث، ابراهيم بن محمد ابن المويد، فرائد المسطين في فضائل المرتضي و البتول و السبطين، بيروت، موسسه المحمودي.
20. الحسکاني، الامام، الحافظ، عبيدالله بن عبدالله، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل في الآيات النازلة في اهل البيت(ع)، تحقيق، الشيخ المحمودي، بيروت، موسسه الاعلمي.
21. خطيب بغدادي، احمد بن علي، الکفاية في علم الرواية، بيروت، دارالکتب العلميه، 1409ه-1988م.
22. خوارزمي، الحافظ ابوالمؤيد، الموفق بن احمد، المناقب، تحقيق، الشيخ مالک المحمودي، قم، موسسه النشر الاسلامي، الطبعه الثانيه، 1414ه.
23. دروزه، محمد عزه، التفسير الحديث، مطبعه عيسي البابي، الطبعه الاولي.
24. الذهبي، محمد بن احمد، سير اعلام النباء، بيروت، موسسة الرساله.
25. الزرکلي، خيرالدين، الاعلام، بيروت، دارالعلم للملايين.
26. سلطان العلماء، عزالدين عبدالعزير بن عبدالسلام، تفسيرالقرآن، تحقيق الدکتور عبداللهبن ابراهيم، دار ابن حزم،الطبعه الاولي، 1416ه-1966م.
27. السيوطي، جلال الدين، اسباب النزول، حققه بديع السيد اللحام، بيروت، دارالهجره، الطبعه الاولي.
28. العسقلاني، احمدبن حجر، الاصابه في تمييز الصحابه، بيروت، دارالکتب العلميه.
29. قرآن کريم
30. القرطبي، ابوعبدالله، محمد بن احمد، الجامع لاحكام القرآن،بيروت، داراحياء التراث العربي.
31. الگنجي، الامام الحافظ، محمد بن يوسف بن محمد القرشي، کفاية الطالب في مناقب علي بن ابي طالب، تحقيق، محمد هادي، الاميني، نجف، المطبعه الحيدريه، الطبعه الثانيه.
32. الماوردي، علي بن محمد بن حبيب، النكت و العيون، تحقيق، السيد بن عبدالمقصود،بيروت، دارالكتب العلميه.
33. مرتضوي، سيد محمد، سيماي امام علي(ع) در نگاه نبي(ص)، مشهد، انتشارات امام باقر(ع)1379ش.
34. المزي، جمال الدين، ابي الحجاج، يوسف، تهذيب الکمال في اسماء الرجال، تحقيق، الدکتور بشار عوادّ، بيروت، موسسة الرساله، الطبعه الثانيه، 1405ه- 1985م.
35. النيشابوري، القمي، نظام الدين، حسن بن محمد بن الحسين، تفسير غرائب القرآن و رغائب الفرقان، تحقيق، الدکتورحمزه، النشرتي، القاهره، المکتبه القيمّه.
36.